اگر قهری بگو تا گویمت عذری
بگویم تا بیندیشی
مگر دیدی یکی رودی کند نهری
اگر قهری
مگر دیدی یکی صحرا کند بحری
اگر قهری
مگر میشد یکی عاشق و بی مهری
اگر قهری
مگر دیدی دل معشوق و بی دردی
اگر قهری
چرا که شاد و بی فکری؟
اگر قهری
چرا بر من شدی زهری
اگر قهری
چرا کلبه ی دیدارت شده قبری
اگر قهری
چرا ماه و ستاره ها شدن بدری
اگر قهری
مگر من آسمون تار و بی ابری
اگر قهری
ببند آن حجله ی عشقت به نا مردی
اگر قهری
برو با کوله ی عشقت به این سردی
اگر قهری
بنوش آن آتش شعله ی هر دهری
اگر قهری
بتاب آن اشک نا پیدا در آن قعری
اگر قهری
به دنبالم شقایقها نمی گردی
نه هر گز نیستی قهری
ولی مشتاق آزارم به این تلخی
چه بد کوبیدی افکارم به این تندی
ولی گفتار و رفتارت به این گرمی
که هر گز نیستی قهری
بخور مزه ی این پختی
تو می پختی و می خوردی
و می گفتی و می رُفتی
جاسم ثعلبی 22/09/1390
:: برچسبها:
اگر قهری ,
:: بازدید از این مطلب : 1629
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0